مکالمه جالب عاشقانه یک پسر و دختر
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید �:
چرا مرا دوست داری �؟
چرا عاشقم هستی �؟
پسر گفت �:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم �
دختر گفت �:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت� :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم �
دختر گفت �:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم �
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد�
اما تو نمی توانی این کار را بکنی �
پسر گفت �:
خوب �
من تو رو دوست دارم �
چون �
زیبا هستی�
چون�
صدای تو گیراست �
چون�
جذاب و دوست داشتنی هستی�
چون �
باملاحظه و بافکر هستی �
چون �
به من توجه و محبت می کنی �
تو را به خاطر لبخندت �
دوست دارم �
به خاطر تمامی حرکاتت�
دوست دارم �
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد �
چند روز بعد �
دختر تصادف کرد و به کما رفت�
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت�
نامه بدین شرح بود �:
عزیز دلم �
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم �
اکنون دیگر حرف نمی زنی �
پس نمی توانم دوستت داشته باشم �
دوستت دارم �
چون به من توجه و محبت می کنی �
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی�
نمی توانم دوستت داشته باشم�
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم �
آیا اکنون می توانی بخندی �؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی �؟
پس دوستت ندارم �
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد�
در زمان هایی مثل الان�
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم�
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار�؟
نه هرگز�
پنجشنبه 12 آبان 1390 - 4:22:05 PM